1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
Moreمعنی واژهٔ پاره پاره کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
Moreمعنی پاره کننده - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
MoreCheck 'پاره پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. Glosbe
Moreپاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آیدبر دوخ
Moreترجمه "پاره پاره کردن" به انگلیسی. fragment, fritter, lacerate بهترین ترجمه های "پاره پاره کردن" به انگلیسی هستند. نمونه ترجمه شده: در راه پاره پاره کردن گلوي ( اسپارتاکوس ) حاضرم تمام دنيا رو با کمال ميل بدم ...
Moreبل پاره دوز خرقه ٔ دلهای پاره ایم . مولوی . و در پیرهن پاره ، پلاس پاره ، پوستین پاره و امثال آنها بمعنی از چند جای دریده است و در شکم پاره بمعنی اسفرزه حکایت از شکل صورت تخم آن گیاه است .
Moreپاره. پاره ممکن است یکی از موارد زیر باشد: پاره به معنای ازهمگسیخته ، بن مضارع پاشتن است،. پاره به معنای یک قسمت یا بخش از چیزی. پاره، عبارتی دارای وزن مانند مصرع شعر.
Moreپاره کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف پاره کردن. معنی انگلیسی. bust, cleave, cut, lacerate, pull, rend, rupture, sever, slash, split, sunder, tear, to fear, to rend, to wear.
More( اِ مرکب ) بخش بخش کردن.به قطعات بسیار جدا و تقسیم کردن : پس بفرمود تا محلّت ها را پاره پاره کردند و هر پاره به سرهنگی داد تا عمارت کردند. ( مجمل التواریخ والقصص ).
More